زندگی را با کدام بهانه تاب بیاورم؟ پرسش بیهودهای است، نخنما و تکراری.
شاید هم قدری عامهپسند! اما چارهام چیست؟ سوالی که به آن تمسک جستهام
رشتهی سستی است که دیر یا زود از هم خواهد گسست. در این میان گناه من
چیست؟ من تنها ناچار بودهام. اما گویا آنطور که از شواهد پیداست این
ارادهی ناچیز نیز کافی نبوده است.
از آنجا که ناچار بودهام پادشاه جهانخوار بودهام
پس
پرسش نابهنگامم را نشنیده بگیرید و با پای خود رهسپار دوزخ من شوید. حیات
آتش جانکاهش را در رگان شما میجنباند تا مرگ بر جان شما شکوفه کند.