اجرا در فضاى سرپوشیده، سالن معمولى یا لابى یک فضاى عمومى
توضیحات اجرا: این کار در مکانى اجرا مىشود که بازیگران بتوانند در میان تماشاگران قرارگیرند و تماشاگران آنها را احاطه کرده باشند، در ضمن محدودهاى که کار در آن اجرا مىشود باید از سه جانب با تماشاگران در ارتباط و از یک طرف به دیوار متصل باشد. مرد۱ و زن رو به دیوار و روى چهارپایه نشستهاند به نحوى که صندلىهاى اتوموبیل را تداعى کند. پشت آنها مرد۲و۳و۴ به نحوى روى زمین نشستهاند که مستطیلى بین آنها براى گردش ماشین کنترلى اسباب بازى خالى است. در ضمن ماشین کنترلى را مرد۴ کنترل مىکند. رنگ ماشین ترجیحا قرمز باشد و براى آن سبیلى چون سبیل سالوادوردالى نصب شود. چنانچه موسیقى کار قرار است به صورت زنده اجرا شود، بهتر است نوازندگان نیز در اطراف آن مستطیل خالى قرار گیرند. نکتهى مهم دیگر اینکه براى مرد۱ و زن هیچگونه حرکات نمایشى در نظر گرفته نشده، آنها تنها باید دیالوگهاى خود را ادا کنند و حرکات آنها در همان حدى است که در متن بدان اشاره شده است.
[صداى استارت – صداى روشن شدن ماشین – صداى رادیو – صداى موسیقى – صداى بوق و عبور و مرور ماشین]
[همزمان با صداى روشن شدن ماشین، ماشین کنترلى در محدودهى تعیین شده شروع به حرکت مىکند]
مرد ۱ : [موزون همچون شعر خوانى، فوقالعاده شمرده]
سالوادور! سالوادور!
چقدر دور موتور داری؟
چند اسب بىبخار؟
چند گاو شیرده؟ چند مرغ دو زرده؟ چند …
زن: [بلافاصله بعد از کلمهى چند و با فریاد]
چرند نگو!
مرد۱: [بلا فاصله، گویى اصلا حرفش قطع نشده است] چرند دارى؟
[از باند تصنیف پرند شوشترى پخش مىشود، بخش زیر:]
پرند شوشترى، پرند شوشترى، ز گل نازکترى، ندیده بودم، حالا دیدم، حالا دیدم
مرد۱: حالا وقتشه بهم بگى به نمایندگى از ماتادور کى گاوباز قهاریه؟ اونکه عینک فوتوکورومیک داره یا اونکه قیافهى کمیک داره؟
[صدا انگار از دور، زنده توسط مرد۲و۳و۴ یا توسط باند، با صداى ماشین در زمینه:]
کمک! کمک! کمک! …
[لفظ مذکور آنقدر پشت سر هم و بلافاصله تکرار مىشود که با حالتى مضحک شبیه شود به صداى ماغ گاو و قارقار کلاغ و کمکم ملایم و محو مىشود]
زن: [قبل از این که تکرار لفظ بالا به طور کامل محو شود با لحنى ملتمسانه و مضحک]
تبخال گندهمُ ببخش به دماغ قلمىم
مرد۱: [با افسوس و آهى که از نهاد سینه برخاسته است]
هى روزگار، زنگار بگیره لبت، که اینقدر دهن لقی
[صداى موسیقى، ترکیب کمانچه و گیتاربرقى – فضایى مالیخولیایى و در عین حال مضحک]
مرد۱: [با حالتى حماسى و عصبى و در عین حال موزون همچون شعرخوانی]
من به عنوان یک عنق، عصبانى نشوم چه شوم؟
[موسیقى در حد ضربهاى روى کلیدهاى پیانو همچون صداى انفجار]
مرد۱: [باحالتى شاکى و بدخلق اما در عین حال موزون]
شیشه رو بکش بالا،
باد داره موهامُ مىبره با خودش،
اگه کچل بشم نمىگى زنت نمىشم؟
زن: [عصبى] ببین تو دارى یه چیزى رو ازم مخفى مىکنى
مرد۱: [با تاکیید بر کلمهى من]
من یه کاسه بیشتر نیستم زیر نیمکاسه
زن: البته مىتونى فقط در حضور وکیلت حرف بزنى
مرد۱: [با تاکید بر کلمهى من]
من یه کالاسکه بیشتر نیستم زیر بالماسکه
زن: [با لحن مرموزِ یک بازجو یا دادستان یا یک کسى مانند اینها] به نفعِت ِ که اعتراف کنى
مرد۱: [با فریاد و موزون و با لحنى عاجزانه و مضحک]
وکیل مدافع! وکیل مدافع! از من دفاع کن!
دفع خطر کن از سرم، منتظرم، منتظرم
[بلافاصله صداى افتادن یک سکه یا یک جسم فلزى مانند سینى، در سالن تولید شود یا چنانچه امکان تولید چنین صدایى در فضاى اجرا نیست، توسط باندها به صورت مصنوعى پخش شود]
مرد۱: [با لحنى غمناک و موزون و فوقالعاده شمرده]
مسئله لاینحله سالوادور!
سرعت مجاز لاینفکه سالوادور!
خیلى خطرناکه سالوادور!
[مکث]
[با لحن یک مداح یا روضه خوان به صورت آواز:]
اى کاش ترمزم مى برید و نمى بریدم
[صداى نواختن نى در مایه دشتى به صورت زنده یا مصنوعى، حدود ۳ دقیقه]
مرد۱: [آرام و ملایم همچون تسلى دادن و موزون]
گوش کن! [مکث]
این صداى منه که داره سر به سرت مىذاره
دوتا باند خفنَ م کمه واسه رینگ اسپورتات
تا بیاى بجنبى
ازت جلو مىزنن، جلو مىزنن، جلو مىزنن، جلو مىزنن … [آنقدر تکرار شود تا نفس بریده شود]
زن: [موزون] گلوتُ تازه کن با آب نمک
[زن لیوان آبى را از روى زمین بر مىدارد و به دست مرد مىدهد، مرد آب را در دهانش قرقره مىکند، صداى قرقرهى آب باید به صورت اغراق شده شنیده شود]
مرد۲و۳و۴: [هماهنگ با هم، بعد از چندبار تکرار کمکم محو مىشود] جلو مىزنن، جلو مىزنن، جلو مىزنن…
مرد۱: [قبل از محو شدن کامل دیالوگ بالا، با لحنى عاجزانه، شاعرانه و موزون]
کجاى کارى اسب بىبخار!؟
زن: [بلافاصله با لحنى محکم و قوى و سرخوشانه]
من اینجام
مرد۱: [با لحنى عاجزانه، شاعرانه و موزون]
ترفندم داره رو میشه
زن: [بلافاصله با لحنى محکم و قوى و سرخوشانه]
بذار بشه
مرد۱: [با لحنى عاجزانه، شاعرانه و موزون]
دیگه فندکى که توى دست ِ منه روشن نمیشه
زن: [بلافاصله با لحنى محکم و قوى و سرخوشانه]
بذار نشه
مرد۱: [با لحنى عاجزانه، شاعرانه و موزون]
حالم داره از دماغم مىره
زن: [بلافاصله با لحنى محکم و قوى و سرخوشانه]
بذار بره
مرد۱: [با لحنى عاجزانه، شاعرانه و موزون]
چشام گود رفته
[مرد۲و۳ هر دو همزمان و بلافاصله پس از پایان دیالوگ بالا بر مىخیزند و روبهروى هم قرار مىگیرند]
مرد۲: [بلافاصله با لحنى محکم و قوى، رو به مرد۳ که روبهروى او ایستاده]
رخصت پهلوون
مرد۳: [بلافاصله با لحنى محکم و قوى]
فرصت نداریم
مرد۲: [بلافاصله با لحنى محکم و قوى]
مهمونا اومدن
مرد۳: [بلافاصله با لحنى محکم و قوى]
نه این فقط یه دوربین مخفیه
مرد۲: [بلافاصله با لحنى محکم و قوى]
کى پشت دوربین مخفیه؟
مرد۳: [بلافاصله با لحنى محکم و قوى]
همونا که زیر نیمکاسهى منن
مرد۱: [با فریاد، با لحنى تهاجمى و موزون– با شروع این دیالوگها، مرد۲و۳ با حالت اسلوموشن از محدوده ى اجرا به سمت بیرون مىدوند.]
شرّتون کم از سر ِ شعرم،
شهرتون کم از سر ِ اتوبانم
مىخوام تخته گاز برم تختِخوابمُ
خواب ببینم دارم جلو مىزنم، جلو مىزنم، جلو مىزنم… [آنقدر تکرار شود تا نفس بریده شود]
زن: [موزون] گلوتُ تازه کن با آب نمک
[زن و مرد۱، هر دو همان طور که روى صندلى نشسته اند، هماهنگ با هم تکان مىخورند، مثل تکانى که ماشین بعد از ترمز زدن ناگهانى به سرنشینانش وارد مىکند، در این لحظه ماشین کنترلى نیز از حرکت مىایستد]
مرد۱: [ناامیدانه و غمناک و در عین حال مضحک و موزون]
نه! بنزین تموم شد!
بنزین تموم شد! بنزین تموم شد!
[موسیقى همانند موسیقى فیلمهاى صامت تاریخ سینما که به موضوعات خانوادگى پرداختهاند]
زن: [با لحنى مضحک و با فیس و افاده]
اى واى مهندس چرا بنزین تموم شد؟
مرد: [غمناک وموزون و فوقالعاده شمرده]
تموم نشد، حروم شد
[موسیقى ناگهان در اوج قطع مىشود و صداى بوق ماشینهایى که در ترافیک گیر کردهاند]
مرد۱: [با لحنى آرام و موزون و فوقالعاده شمرده]
لاى چرخ دندههاى من سیبیل سبز شده
فقط ژیلت مىتونه تو رو نجات بده
تو رو برگردونه به دور ِ موتور
به سالوادور
[صداى موسیقى آغازین اخبار رادیو پیام یا موسیقى شروع اخبار ساعت ۱۴ شبکه ۱ – هر کدام که بیشتر عنوان خبر را تداعى کنند.]
[صدایى شبیه گویندهى اخبار رادیو – زن – به صورت مصنوعى پخش مىشود:]
اینجا ……….. [در نقطه چین مىتوانید نام شهرى را که در آن کار اجرا مىشود بگذارید] است، صداى من است که مىشنوید، خبرى نیست جز خطر، باقى بقایت، عطایت را بخشیدم به لقایت…
[موسیقى غمناک و عاشقانه که کمکم حالتى حماسى پیدا مىکند]
مرد۴: [با لحن حماسى همانند یک قوال یا شاهنامه خوان]
چراغ خطر را بگیر به دست ِ نفربر
مسلسل است ثلالهى تو
لالهى تو واژگون است
بر سرِ پیچى که نپیچید
و غنچههایى که چید
زن: [با فریاد و با لحنى همچون لحن شخصى که در مراسم مذهبى بانگ مىزند: صلوات]
چکید.
تاریخ انتشار: فروردینماه هشتاد و هفت: مایندموتور