این شعر در 1386 در مایندموتور منتشر شده است.ای کتری ِ ناز ِ روی ِ گاز ِ من!
ای کتری ِ لبات همیشه باز ِ من!
من با لولهی تو
تمام فاضلابها را گشتهام
دنبال ِ در ِ تو
با جیغ ِ تو تمام دخترهای ِ شهر را کشتهام
با بخار ِ تو،
لوکوموتیوها راندهام
دنبال ِ در ِ تو
در ِ تو را کجا در گذاشتهام؟
در فاضلاب؟ در لوله؟ در لوکوموتیو؟
من با دستهی تو به سمت ِ پرسپکتیو میرفتم
حالا روی کجای ِ ریل بشاشم
که قطار زودتر برسد؟
ای کتری!
تو با آن لباسهای تیرآهنی
مشت ِ توی دهنی
این قطار ِ رقاصه
قصدی به جز تقاص ندارد
بیا مشت ِ فیل ِ من باش
یا حضرت قصیده!
جرثقیل ِ من باش
قطار که بندری میرقصد
هوای بندر ِ خیلیها به سرم میزند
نکنه در ِ تو رو توی بندر جاگذاشتم؟
بندر به ندرت از در ِ تو حرف میزند
چون در بندر به ندرت برف میزند
ما دور یک آدمبرفی نشسته بودیم
و کتری وسط ما بود
پس ما بندر نبودیم
ما در بودیم
آخرین جایی که با در بودیم
تو با مادرت نبودی
تو با من و کتری یک باکتری بودی
با لبانی که فقط یک بوسه تا عطسه فاصله داشتند
از من دستمال خواستی
دستمال شدم
بعد از اینکه عطسه زدی
همه چیز عوض شد
من در عرض یک ثانیه چیز دیگری بودم
شاید یک دستمال
یه دستمال چه طور میتونه از در ِ کتریش محافظت کنه؟
تاریخ انتشار: فروردین هشتاد و شش: مایندموتور