نامیدن دشوار است. دشوار تر از ساختن. چگونه احساسی را بنامم که از کودکی در مواجهه با دکلهای عظیم فشار قوی با خود داشتهام؟ وقتی کنار آنها میایستم و نگاهم را در امتداد آن بالا میبرم یا هنگامی که از زیرش آرام میگذرم. آیا تنها به واسطهی ارتفاع بلندش احساس مشاهدهی یک عظمت است؟ کانت مواجهه با پدیدههای طبیعی عظیم را امر والا مینامد. اما عظمت محصول دست بشر را چگونه میتوان امر والا نامید؟ حقارتی که انسان در مواجهه با عظمت محصول خویش متحمل میشود امر والا را از عرش به زیر میکشد اما جایگاه امر والا را نه تنها حفظ میکند بلکه خود را در مرتبهای فروتر نسبت به آن له میکند. خودشیفتگی خود را از طریق شکنجه و آزردن شیفته میکند. میل از اینکه نمیتواند خود را به مثابهی دیگری تجربه کند رنج میکشد. اما در عین حال در مقابل اغوای خود زانو میزند. تمدن پروسهی مازوخیستی ِ خودشیفتهگی است. بنابراین پیروزی تمدن لحظههایی است که فاشیسم ظهور میکند. آیا ما شاهد دوبارهی پیروزی تمدن خواهیم بود؟