به کاتب گفتم همانطور که میدانی این سیگارها که به انتها میرسند لب را میسوزانند. اما برای جلوگیری از چنین پیشامدی یک راهکار کارآمد کشف کردهام.
اگر لبهایت را به فیلتر محکم نچسبانی و بگذاری سطح پوست لبت با سطح آن
فاصلهی ناچیزی داشته باشد، دوچار این پیشامد نخواهی شد. منتها نباید فاصله
آنقدر باشد که هوا از فضای خالی بین لب و سیگار عبور کند. طبیعتن در این
حالت ممکن نخواهد بود دود را به دهانت بخوانی.
کاتب لبخند میزند.
گفتم
البته اکتشافات دیگری هم داشتهام. مثلن در الهیات. آیا میدانی خدا چیست؟
این سوالی است که باید وقتی به بعد از مرگ میاندیشی پاسخش را بیابی.
خداوند وضعیتی است که بعد از مرگ به آن دچار میشویم. پیشبینی مشترکی است
میان تمام جانوران، اما نه از آن گونه که در یک کل وحدت و نمود یابد. بلکه مثل
زندگی که در تمام جانوران به گونهای جریان دارد.
میشود نتیجه گرفت که
در دنیای بعد از مرگ مسئلهی اصلی خداوند نیست. خداوند مختص این جهان است.
اما آنجا با چه مواجه خواهیم بود؟ شاید بتوان با روش دانشمندان مسئله را
پیشبینی کرد، اما همه چیز در حد فرضیه باقی خواهد ماند.
ابتدا باید
حدس بزنیم پایان کار آن دنیا چگونه خواهد بود. اگر آنگونه باشد که پیشینیان
خداپرست حدس زندهاند، یعنی جاودان و لایتناهی؛ پایانی در کار نخواهد بود.
این شاید از عوارض وضعیتی است که بعد از مرگ دچارش میشویم. احتمالن مسئلهی چنین وضعیتی بیرون رفتن از جاودانگی خواهد بود. و قطعن چنین کاری از
عهدهی خداوند که نمایندهی جاودانگی است بر نخواهد آمد. اما چگونه میشود
از جاودانگی، از وضعیتِ خداوندی بیرون رفت؟ یا بهتر است بپرسیم این وضعیت
به کجا یا به چه ختم میشود؟ تصور دشواری است برای ما فانیان.
شاید
باید جاودانگی را بیشتر بشکافیم. جاودانگی ملهم از دو سرشت زمانمندی و
مکانمندی است. جاودانگی چیزی نیست که تنها در زمان گسترانیده شود. چرا که
زمان بدون مکان منبسط نمیشود. اما مکانِ جاودانه با مکانِ کنونی ما بیشک
متفاوت است. یک «مکان ـ همهجا» است. از این رو میتوان محتمل دانست که
وضعیتِ پس از جاودانگی هرگز از عنصر زمان برخوردار نخواهد بود. چرا که
جاودانگی را نمیتوان به زمانی فراتر از آن برد. تنها یک مکان باقی میماند. مکانی که میتواند چیزی باشد. اما خالی از زمان. فضا یک خلا خواهد
بود. یعنی فاصلهای که بین مکان و چیز را اشغال کرده است. مسئلهی چنین
وضعیتی زایش خواهد بود. به عبارتی شاید بتوان خدای آنها را زایندگی خواند.
در آن وضعیت سایهی نیروهای زایش بر سر مادهی جاودانه سنگینی خواهد کرد.
جاودانگی بعد از مرگ تکثیر میشود. اما در نظر داشته باشید که چنین پایانی
را مرگ نامیدن خطاست.